يادداشت سردبير٬ شماره ٢٧٩
سياوش دانشور
انتخابات آمريکا

بارک اوباما در حالى مجددا رئيس جمهور شد که در نزد بسيارى از شهروندان جامعه آمريکا٬ از پرچم و وعده "تغيير" او در انتخابات قبل چيزى عايد نشده است. صف وسيع ناراضيان خود را در تحريم انتخابات بيان کرد و تعداد بيشترى ناچار شدند در انتخاب "بد و بدتر" به اوباما رضايت دهند. خود اوباما هم چه در کمپين انتخاباتى و چه در سخنرانى پيروزى ديگر بر "تغيير" و "بله٬ ما ميتوانيم" تاکيدى نداشت. آنچه بود کپى رنگ و رو رفته افق پوچ "ساختن روياى آمريکائى" بود که بارها توسط سياستمداران آمريکا در اين مناسبت ها عنوان شده است.

اوباما در دوران بوش پسر که آمريکا در اوج بى اعتبارى بود و وقوع بحران عميق اقتصادى نيز ضربه مهلک را به موقعيت آمريکا در جهان زده بود٬ به قدرت پرتاب شد تا اعتبار و مکان آمريکا را اعاده کند و روند سياسى را در قلمرو جهانى در خدمت اهداف استراتژيک هيئت حاکمه آمريکا برگرداند. اوباما بدرجه کمى در اين کار موفق شد و بجاى عمل به وعده هاى رفاهى اش در کنار سرمايه هاى بزرگ تلاش کرد زخمهاى بحران اقتصادى آمريکا را که ديگر به بحرانى جهانى تبديل شده بود تيمار کند. ماحصل کار اوباما اگر براى مولتى ميلياردرها مثبت بود براى طبقه کارگر هولناک بود. بيکارى و بيمارى و بى مسکنى به اوج رسيد و در کنار بيمه درمانى مختصر و محدود٬ چلاندن طبقه کارگر به طرق مختلف در دستور قرار گرفت.

"ساختن روياى آمريکائى" چيزى جز بيان اعاده قدرت مدارى و قلدرى و سلطه عنان گسيخته سرمايه و ماشين نظامى و حکومتى آمريکا نيست. ساختن اين روياى طبقه حاکم در گرو نابود کردن روياى طبقه محکوم است. به اين معنا اوباما هنوز کانديد بهترى براى بورژوازى آمريکا و اقشار و طبقاتى است که افق سياسى خود را در امثال اوباما و اولاند و بلر و غيره جستجو ميکنند. اما براى محرومان و کارگران آمريکا٬ براى کسانى که جنبش ٩٩ درصد و اشغال وال استريت را راه انداختند و در کليه شهرهاى آمريکا وسيعا در آن شرکت کردند٬ پيروزى مجدد اوباما تو خالى است. ممکن است عقل حسابگر و پراگماتيست بسيارى اوباما را به رامنى ترجيح بدهد و يا گروههاى اجتماعى مختلف بنا به منافع صنفى شان در تقابل اوباما و رامنى در طرف اوباما بايستند٬ اما نهايتا چه آنها که تحريم کردند و چه آنها که شرکت کردند٬ از آنجا که امکان مادى و ثروت نجومى شرکت در انتخابات را ندارند٬ يا انتخابى نداشتند و يا بين بد و بدتر "انتخاب" کردند. تا به جامعه آمريکا برميگردد٬ اين انتخابات بيانگر پتانسيل اعتراضى وسيعى است که در کشمکش جارى برعليه سرمايه دارى خود را قدرتمند تر نشان خواهد داد.

و بالاخره کاسه داغ تر از آش نميتوان شد. دمکراسى بهتر از اوباما و اولاند تحويل کسى نداده است. مانند هميشه جناح چپ بورژوازى در دوره هاى بحران سوپاپ اطمينانى ميشود که از يکسو پلاتفرم سياسى و اقتصادى کل طبقه حاکم را عملى کند و از سوى ديگر در تقابل با عروج اعتراضات کارگرى و اجتماعى تلاش کند. معضل اينست وضعيت بحرانى جهان سرمايه دارى شرايط ويژه اى را خلق کرده که بسرعت بسيار بيشترى از دوره هاى ثبات اقتصادى٬ اولاند را شبيه سارکوزى و اوباما را شبيه بوش ميکند.

طبقه کارگر و مردم محروم آمريکا در دور باطل انتخاباتى مولتى ميلياردرها چيزى عايدش نميشود. نياز دنياى امروز بيش از هر زمان براين تاکيد دارد که بايد جنبش واقعى کارگران و مردم معترض به سرمايه دارى٬ آلترناتيو فراپارلمانى و انقلابى و سوسياليستى خود را پيش رو بگذارد. طبقه کارگر و اکثريت مردم محروم آمريکا٬ اگر محدوديتهاى سياسى شان را رفع کنند٬ بطور عينى ميتوانند در تقابل با "روياى آمريکائى" طبقه حاکم٬ به روياى انسانى و آزاد بشرى خود تحقق بخشند. *    

٧ نوامبر ٢٠١٢